راجعین - باز میگردیم
راجعین
باز می گردیم
راجعین نلاقى سوا … راجعین راجعین
باز می گردیم تا دوباره ملاقات کنیم … باز می گردیم، باز می گردیم
راجعین
باز می گردیم
نتحاکى سوا … راجعین راجعین
برای این که با هم صحبت کنیم باز می گردیم … باز می گردیم، باز می گردیم
مشتاقین راح نرجع … مجروحین … شو بیمنع
مشتاق یکدیگر، باز می گردیم، آسیب دیده، چه چیز ما را متوقف می کند
المهم سوا نضحک سوا نبکى و نتوجع
از همه مهمتر این است که با هم بخندیم و گریه کنیم و آسیب ببینیم
راجعین من بعد الزعل
پس از ناراحتی باز می گردیم
بسنین راجعین
طی سالها باز می گردیم
و عارفین ما إلنا غنا یا سنین و عارفین
و می دانیم که نمی توانیم از یکدیگر صرف نظر کنیم و باز می گردیم
لا النسیان راح
که فراموشی ناممکن است
ینفع و مهما نروح راح نرجع
اهمیتی ندارد چه قدر دور می شویم، باز می گردیم
نجمع سوا قلبین نمسح عین عم تدمع
دو دل را کنار هم می آوریم، اشکهای چشمی که می گریست را پاک می کنیم
ضیعنا
گم شده ایم
غنانى کتیرة و دبلت ع غیابک زهرة
ترانه های بسیار و در نبودنت گلها پژمرده شدند
رجع ها الفی حضنک و اسقیها بیطول عمرا
آنها را در سایه آغوشت باز گردان، به آنها آب بده، شاید بیشتر زنده بمانند
لیک
نگاه کن
البعد دوبنا ارتاح الهم و تعبن
فاصله ما را سوزاند، دلهایمان آرام شدند و ما خسته شدیم
تعبنا تا صار اللیل و الغربة حبایبنا
تا شب خسته بودیم و غربت ما را به هم رساند